به نام او که یادش آرام بخش دلهاست

آوردن این مطلب در وبلاگ پژوهشی شاید خارج از قاعده این وبلاگ باشد اما خارج از مشکلات پژوهشی نخواهد بود .

در این چند سالی که توفیق خدمت در حوزه علمیه الزهرا شیراز را به عنوان معاون پژوهش داشتم . همیشه و هر جا به اهمیت فضای مجازی  و حضور موثر  و کارآمد در آن به همه طلاب تاکید داشتم و این توجه من به حدی بود که تقریبا تمام مسائل مربوط به کوثر بلاگ و کوثر نت و حتی وبلاگ مدرسه علمیه الزهرا شیراز بر عهده من بود.

از این رو و بر حسب عادت ، مدیریت محترم مدرسه ، دعوت نامه و استعلام حضور و عدم حضور دوستان فعال فضای مجازی را برای شرکت در اولین همایش فعلان فضای مجازی به من سپرده اند .

وقتی برای اولین بار اسامی را دیدم راستش یه کم ناراحت شدم که چرا فقط چهار نفر از مدرسه ما برای این همایش دعوت بشوند . بعد که دقیق تر نگاه کردم ، دیدم که بعله….. خدا رو شکر تازه با این آمار ، مدرسه ما بیشترین دعوت شوندگان را از کل استان فارس داره….

این هم خوب بود و هم بد. چرا فقط 11 نفر از کل استان فارس…!!! ما شاالله این اصفهانی های زرنگ که همه کشور را در تسخیر خودشون در آوردند ….ماشاالله البته :))

خلاصه باید هماهنگی های سفر را من میکردم .( دونفر از فعالان کوثر بلاگی و دونفر کوثر نتی بودند . راستش من اینجا باید اعتراف کنم که به فضای کوثر بلاگ به علت محیط علمی تر و پایستگی بیشتر مطالب بیشتر علاقه مندم ولی به جز  وبلاگ خودم فقط وبلاگ دهه هفتادی به این همایش دعوت شده بود.) شروع کردم به تماس گرفتن ،  به صاحب وبلاگ دهه هفتادی و خانم (روشنک بنت سینا؛در اندیشه پرواز)  که همون ابتدا موافقت خودشون را اعلام کردند و مشکلی نبود ولی….

دریغ از یک بنده خدایی که هرچی تماس گرفتم جواب ندادند ، ده بار تماس گرفتم ، پیامک گذاشتم از کوثر نت براشون پیام خصوصی گذاشتم اما دریغ از جواب….

وقت داشت میگذشت و من باید سریع اسامی را ارسال میکردم…

شروع کردم به تماس از کسانی که  حدس میزدم با ایشون رابطه داشتند؛ دوست صمیمی، زن برادر و …. خلاصه مشخص شد که ایشون مسافرت هستند و من مانده بودم که چه کنم؟ اسم ایشون را بنویسم یا نه ؟ چون جواب نامه باید همان روز  وفورا ارسال میشد.

خلاصه با مشورت مدیریت مدرسه و معاون فرهنگی استان، اسم ایشون رد نشد.

 اما تقریبا چند روز بعد تماس گرفتند همین بنده خدا …. که چه و چه ….. و اینکه من میخوام در همایش شرکت کنم

دوباره درد سرها شروع شد و با هزاران مشکل مقرر شد که ایشان هم راهی سفر بشوند و منم خوشحال که بالاخره کار ایشون هم درست شد

تا اینکه دیروز مدیریت به من اعلام کردند که حضرت مستطاب خانم خشکل و طلبه فعال ما در همایش شرکت نکردند و معاونت فرهنگی استان شاکی شده و پول بلیط قطاری که برای ایشان گرفته شده باید پرداخت شود……

اگر شما جای من بودید چه حالی داشتید؟؟؟

 ——

  بعدا نوشت: حالا هم متوجه شدم که دهه هفتادی هم از قطار جا مونده و با اتوبوس راهی شده  :((

موضوعات: مشکلات پژوهشی  لینک ثابت